بسمه تعالی

بی شک میدانید حضرت عزرائیل کیست و میدانید وظیفه این  فرشته   گرفتن جان انسان هاست.

برخی گمان میکنند این فرشته بسیار وحشتناک و   خشن است و هیچ  رحمی ندارد . و

برخی فکر میکنند  این فرشته بسیار مهربان خوش رو است. شما چه فکر میکنید ایا خشن و ترسناک است یا خوش رو و مهربان.

و اطلاعات دیگری که بهتر است درباره این فرشته بدانید و  یادمان نرود روزی به سراغ ما هم خواهد امد. برای دانستن اطلاعات بیشتر درباره حضرت عزرائیل به (ادامه مطلب)مراجعه فرماید


برچسب‌ها:

ادامه مطلب
تاريخ : چهار شنبه 21 آبان 1393برچسب:عزرائیل,فرشته مرگ,مرگ,فرشته,ملکالموت,, | 11:43 | نویسنده : ساغر |

شب آرامی بود

می روم در ایوان، تا بپرسم از خود

زندگی یعنی چه؟

مادرم سینی چایی در دست

گل لبخندی چید، هدیه اش داد به من

خواهرم تکه نانی آورد، آمد آنجا

لب پاشویه نشست

پدرم دفتر شعری آورد، تکیه بر پشتی داد

شعر زیبایی خواند و مرا برد، به آرامش زیبای یقین

با خودم می گفتم :

زندگی، راز بزرگی است که در ما جاریست

زندگی فاصله آمدن و رفتن ماست

رود دنیا جاریست

شعري زيبا و پر معني درباره زندگي از سهراب سپهري


زندگی، آبتنی کردن در این رود است

وقت رفتن به همان عریانی؛ که به هنگام ورود آمده ایم

دست ما در کف این رود به دنبال چه می گردد؟

هیچ !!!

زندگی، وزن نگاهی است که در خاطره ها می ماند

شاید این حسرت بیهوده که بر دل داری

شعله گرمی امید تو را، خواهد کشت

زندگی درک همین اکنون است

زندگی شوق رسیدن به همان

فردایی است، که نخواهد آمد

تو نه در دیروزی، و نه در فردایی

ظرف امروز، پر از بودن توست

شاید این خنده که امروز، دریغش کردی

آخرین فرصت همراهی با، امید است

زندگی یاد غریبی است که در سینه خاک

به جا می ماند

زندگی، سبزترین آیه، در اندیشه برگ

زندگی، خاطر دریایی یک قطره، در آرامش رود

زندگی، حس شکوفایی یک مزرعه، در باور بذر

زندگی، باور دریاست در اندیشه ماهی، در تنگ

زندگی، ترجمه روشن خاک است، در آیینه عشق

زندگی، فهم نفهمیدن هاست

زندگی، پنجره ای باز، به دنیای وجود

تا که این پنجره باز است، جهانی با ماست


آسمان، نور، خدا، عشق، سعادت با ماست

فرصت بازی این پنجره را دریابیم

در نبندیم به نور، در نبندیم به آرامش پر مهر نسیم

پرده از ساحت دل برگیریم

رو به این پنجره، با شوق، سلامی بکنیم

زندگی، رسم پذیرایی از تقدیر است

وزن خوشبختی من، وزن رضایتمندی ست

زندگی، شاید شعر پدرم بود که خواند

چای مادر، که مرا گرم نمود

نان خواهر، که به ماهی ها داد

زندگی شاید آن لبخندی ست، که دریغش کردیم

زندگی زمزمه پاک حیات ست، میان دو سکوت

زندگی، خاطره آمدن و رفتن ماست

لحظه آمدن و رفتن ما، تنهایی ست

من دلم می خواهد،

قدر این خاطره را ، دریابیم


زنده یاد سهراب سپهری


برچسب‌ها:

تاريخ : شنبه 3 خرداد 1393برچسب:مرگ, زندگی, بازی, | 21:34 | نویسنده : ساغر |

  بازی مرگ و زندگی که میگن اینه ...

 

 

جملات زیبا گیله مرد


برچسب‌ها:

تاريخ : شنبه 3 خرداد 1393برچسب:مرگ, زندگی, بازی, | 21:31 | نویسنده : ساغر |

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 10 صفحه بعد

لطفا از دیگر مطالب نیز دیدن فرمایید
.: Weblog Themes By SlideTheme :.